انقلاب ایران به کجا می رود؟

بعد از بیانیه موسوی اگر چه بسیاری از دلسوزان انقلاب تصورشان این بود که بالاخره کشور دو باره روی آرامش را خواهد دید و مردم از این دعواهایی که چندان برای آنها سودی ندارد راحت خواهند شد اما این امر محقق نشد چرا که بسیاری از تندروها حاضر به پذیرش بحران در کشور نیستند تا برای حل آن راهی را بیابند. گروهی از تندروها پست و مقام و نان خویش را در دعواها می بینند و پایان این جدالها مصادف با آشکار شدن بی لیاقتیشان  و نهایتا" از دست دادن پست خویش می دانند به همین لحاظ در شعله ور تر شدن این آتش از هیچ کوششی فروگذار نیستند. لازمه پایان این بحران دخالت رهبری نظام برای فیصله دادن ان است تنها کسی که می تواند این بحران را بخواباند ولی هیچ نشانه ای از این امر در دست نیست. از طرفی نشانه هایی از شعله ور تر شدن این بحران بیشتر به چشم می آید و احتمالا" روزهای آینده ما شاهد سخت گیری بیشتر بر فعالان سیاسی و مطبوعات خواهیم بود و خشونت از جانب نیروهای امنیتی را بیشتر خواهیم دید ولی این امر موقتی خواهد بود و آتش مخالفت و کینه مخالفان برای زمانی با انرژی بیشتر شعله خواهد کشید و آیا آن زمان دیر نشده است؟ ما بعد از انقلاب هر 10 سال یک مخالفت و اعتراض به حکومت را دیده ایم ولی هر دفعه نسبت به دفعه قبل شدت آن شدیدتر و ریزش انقلابیون بیشتر بوده است، ایا اعتراض بعدی هم قابل کنترل و مهار است؟

پیشنهادات موسوی

 تقریبا" با پذیرش ریاست جمهوری احمدی نژاد از جانب موسوی و ارائه پیشنهاداتی در زمینه حل بحران ایران اکنون توپ میدان سیاست در زمین جناح دولت و به خصوص در دستان رهبری نظام است. موسوی با ارائه راه حلهایی عملا" از زیر بار فشارهایی که او را مسبب ادامه بحران می دانستند رهاند و همچنین با این رویکردش مانع، از دست دادن طرفدارانش در جناح اصولگرا و دوستداران نظام جمهوری اسلامی شد و دیگر این که به نوعی نشان داد که خواهان ادامه حضور خود و طیف همراهش در چاچوب فعالیتهای سیاسی جمهوری اسلامی است. اکنون اگر جناح دولت و حاکمیت راه حلهای او را نادیده بگیرد ادامه بحران و خشونتها را نمی توانند به گردن موسوی بیندازد و از طرفی فعالان سیاسی در جناح راست می توانند خود را برای میانجیگری آماده کنند کسانی مانند: عسکراولادی، علی لاریجانی. انتظار می رود که فردا موضعگیریهای زیادی در زمینه پیشنهادات موسوی انجام شود و پس از آن می توان نتیجه گیری کرد که به چه میزان پیشنهادات موسوی جنبه عملی خواهد گرفت!!

انتخابات ضرورت دمکراسی

اگر چه دمکراسی آن گونه که بیان می شود مظهر قدرت مردم نیست و به گونه ای پذیرش نقش الیت ها و الیگارشی بر خود می باشد (میخلز) ولی تاکنون بشر نتوانسته به سیستمی بهتر از این دست یابد، پس بهتر این است که در درون همین سیستم به دنبال تامین نیازهای خود و مردم خویش باشیم که انتخابات هم یکی از لوازم این سیستم می باشد به خصوص انتخابات ریاست جمهوری که با رای همه مردم کشور و با اکثریت مطلق باید محقق شود.

انتخابات این دوره، به خاطر اقدامات رییس جمهور کنونی و اقدامات غیرکارشناسی و جنجالی آن چندان اهمیت پیدا کرده که از دایره چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا فراتر رفته و به نقطه ای رسیده که خطرات و بحرانهای ناشی از آن حتی دوستان سابق دولت را هم به موضع گیری واداشته است و برای اینکه جناح اصول گرا دامن خویش را از اقدامات و تندرویهای این دولت مبرا بداند خود به معرفی کاندیدایی دیگر که چندان به پیروزی او امید ندارد روی آورده است تا صرفا" تمام آبرو و حیثیت جناح خویش را در رییس دولت کنونی خلاصه نکرده باشد. از طرف دیگر، اصلاح طلبان هستند که با دو کاندیدا که یکی جناحی و حزبی و دیگری خود را مستقل می نامد به میدان آمده است اگر چه شیخ مهدی کروبی خود را اصلاح طلب می داند ولی آن گروه از اصلاح طلبان به دور شیخ جمع اند که در دوره های قبل تیغ تیز حاکمیت آنها را خراشانده یا از حاکمیت معزول ساخته بوده است، این گروه با دیدگاههای متنافر به گرد هم جمع اند و معلوم نیست پس از پیروزی چه خواهند کرد و چگونه خواهند بود! اما کاندیدای دیگرآخرین نخست وزیر ایران است که بهتر و صریح تر از شیخ انتقاد می کند و دم از آزادی و حقوق اجتماعی و سیاسی مردم می زند ولی برنامه ای منسجم با تیمی مشخص ندارد(که البته همه کاندیداها این گونه اند) که بتوان پیش بینی نمود بعد از انتخاب چه خواهد کرد!؟ ولی به هر حال ما نباید توقع زیادی از سیاستمدارانمان داشته باشیم که بتوانند بدون داشتن حزبی قوی و تشکیلات و بودجه ای خوب و منسجم برنامه ای حساب شده به جامعه تحویل دهند و مردم بر اساس آن برنامه، به آن کاندیدا رای دهند، هنوز راه درازی مانده و باید صبور بود ولی با توجه به سوابق و تجربه میر حسین نسبت به سایر کاندیداها، او می تواند در بهتر کردن امور موثرتر باشد چرا که کسی که توانست جنگ را ادره کند قطعا" در آرامش بهتر خواهد توانست و دیگر این که، کارشناسانی که او را احاطه کرده اند بیشتر از احمدی نژاد، کروبی و رضایی سابقه کار اجرایی دارند. در سیاست ما نباید دنبال مطلقها بگردیم چرا که اصلا" وجود ندارد، یک نفر قطعا" از همه لحاظ کامل نخواهد بود و مسلما" هر کدام دارای نقصی می باشند ولی باید یاداوری کرد که ما از بین این چهار نفر فقط یک نفر را می توانیم انتخاب کنیم و هنگام انتخاب باید دقت کنیم کدام یک از این 4 نفر از دیگران به طور نسبی بهتر است.

  

تله موش و انتخابات!

موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سروصدا براي چيست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود .

موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت : "كاش يك غذاي حسابي باشد" .

اما همين كه بسته را باز كردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.

موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد . او به هركسي كه مي رسيد ، مي گفت :" توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . . "!

مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت : " آقاي موش ، برايت متأسفم . از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي ، به هر حال من كاري به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطي به من ندارد".

ميش وقتي خبر تله موش را شنيد ، صداي بلند سرداد و گفت : "آقاي موش من فقط مي توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي ، چون خودت خوب مي داني كه تله موش به من ربطي ندارد.. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود".

موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت ، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر ، سري تكان داد و گفت : " من كه تا حالا نديده ام يك گاوي توي تله موش بيفتد.!" او اين را گفت و زير لب خنده اي كرد ودوباره مشغول چريد شد..

سرانجام ، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد ، چه مي شود؟

در نيمه هاي همان شب ، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود ، ببيند.

او در تاريكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده ، موش نبود ، بلكه يك مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود . همين كه زن به تله موش نزديك شد ، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت ، وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود ، گفت :" براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست ".

مرد مزرعه دار كه زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد.

اما هرچه صبر كردند ، تب بيمار قطع نشد.. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد مي كردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد ، ميش را هم قرباني كند تا باگوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد.

روزها مي گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد . تا اين كه يك روز صبح ، در حالي كه از درد به خود مي پيچيد ، از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاك سپاري او شركت كردند. بنابراين ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديك تدارك ببيند.

حالا ، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته اي فكر مي كرد كه كاري به كار تله موش نداشتند!

  نتیجه گیری سیاسی!: اوضاع کنونی ایران هم مانند آن مزرعه است ومشکلات آن به من و شما مربوط می شود، پس همه برای تعیین سرنوشت خویش و آیندگان در انتخابات 22 خرداد شرکت کنیم.

راز بی اخلاقی مسلمانان

خواجه نصیر الدین دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است :
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود :
ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از 'غوتمه ( بودا ) 'در خاورزمین تا 'مانی ایرانی' در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان ' اما ' و ' اگر ' دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این ' اماها ' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند ...
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ .
از اسرار اللطیفه و الکسیله

سیستم انتخابات در ایران

از وقفه ای که در سلسله مباحث در زمینه احزاب به وجود آمد عذرخواهی می نمایم.

همان طور که موریس دورژه بیان کرده اند نمی توان دمکراسی را بدون توجه به سیستم انتخابات مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد و این دو از همدیگر لایتجزا می باشند. سیستم انتخابات در هر کشوری به فراخور سابقه دمکراتیک  آن کشور متفاوت می باشد  و هر کشوری مسلما" سیستم انتخاباتی متفاوتی دارد. در کشور آمریکا سیستم انتخابات دو حزبی می باشد و کاندیداها باید با معرفی حزب وارد رقابتهای انتخاباتی شوند در غیر این صورت مجبورند روال دشواری را طی نمایند که کمتر افرادی حاضر می شوند این کار را انجام دهند چون رای آوردن آنها تقریبا" محال است و دیگر این که هزینه تبلیغات بالاست و تعداد کمی قادر به تامین این هزینه ها می باشند. در آمریکا کسی را نمی توان وادار به عدم شرکت در انتخابات به عنوان کاندیدا نمود مگر این که دادگاه آن شخص را به خاطر اقدام علیه امنیت ملی(مانند جاسوسی ) محکوم کرده باشد و محکومیتش هم قطعی باشد. در اروپا هم تقریبا" سیستم انتخابات این گونه می باشد و تفاوت چندانی با آمریکا ندارد مگر این که گاهی اوقات در بعضی از کشورها به جای سیستم رای اکثریت که در امریکا وجود دارد سیستم رای تناسبی است و هر حزب به تناسب میزان رایی که به دست می آورد، در پارلمان نماینده دارد. اما در ایران این گونه نیست انتخابات نه اکثریتی است و نه تناسبی و معمولا" هر از چند گاهی قانون انتخابات تغییر می کند. همچنین کاندیداها با مشکلی به نام تایید صلاحیت روبرو هستند که در کشورهای دمکراتیک این مساله اصلا" مورد مناقشه نیست و افراد پس از تایید از جانب حزب به مبارزات انتخاباتی می پردازند و بدتر از آن در ایران، این است که معیار خاصی برای تایید یا رد صلاحیت یک کاندیدا وجود ندارد و چه بسا فردی در این دوره تایید شود و در دوره ای دیگر رد و یا بر عکس. به همین لحاظ نمی توان در پایان انتخابات وزن احزاب را سنجید که فلان حزب در جامعه چه وزنی دارد! . مشکل دیگر انتخابات در ایران کاندیداهای فردی است، که شعارهایی را مطرح می کنند و پس از ورود به پارلمان یا آن را انجام نمی دهند یا اصلا" جز شرح وظایف آنها نیست و پس از پایان مدت نمایندگی ، نمی توان وی را باز خواست نمود، چون وابسته به حزب و گروهی نبوده که در مقابل آن گروه یا طرفداران آن گروه پاسخگو باشد. مشکل دیگراین است که هیچ پشتیبانی کننده قوی در کنار شخص نماینده برای آگاه کردن وی نسبت به مسایل وجود ندارد بالاخره یک فرد هر چه قدر هم که قابلیت داشته باشد نمی تواند صاحب همه علوم باشد و نیاز به راهنمایی دیگران دارد که این در کشورهای دمکراتیک توسط احزاب انجام می شود.

مشکلات احزاب در ایران

قبل از پرداختن به ادامه بحث لازم میدانم از دوستان عزیز که به نقد مطالب پیشین در حوزه اقتصادی احزاب پرداخته اند تشکر کنم و چند نکته را یادآوری نمایم.

1. اینکه کمک به احزاب بر اساس کرسیهای پارلمانی، منجر به تقویت حزب قوی و به ضرر احزاب کوچک است درست می باشد( این مدل در ترکیه اجرا می شود)ولی به قول دوورژه سیستمی بیشترین کارکرد را دارد که یا در قالب دو حزبی باشد یا گرایش به دو حزبی داشته باشد(دو حزب اصلی نقش ایفا کنند). تکثر احزاب منجر به این می شود که هیچ حزبی اکثریت را بدست نیاورد و مجبور هستند با هم ائتلاف کنند ولی تقریبا" همیشه دولت های ائتلافی یا در نیمه راه سقوط کرده اند و یا مشاجرات زیادی در درون خود داشته اند و می توان گفت ناموفق هستند

2. من سیستم حزبی  ایران را با ایالات متحده یا انگلستان مقایسه نکردم فقط چگونگی کسب درآمد را توضیح دادم و نتیجه گرفتم که چون در امریکا و اروپا کارخانه های خصوصی و بزرگ وجود دارد، می توانند از طریق کمکهای این کارخانه ها هزینه های خود را تامین نمایند ولی در کشورهای جهان سوم این گونه نیست و دولت باید به احزاب کمک مالی نماید چون هیچ راه درآمدی ندارند. دیگر این که احزاب توسط آمریکا و اروپا خلق شده اند و سالهای زیادی در انجا فعال بوده اندو تجربه اندخته اند و ما حزب را از آنها به عاریت گرفته ایم  حال چگونه می توانیم بدون تجربیات آنها، احزاب را در کشورمان نهادینه سازیم.دوستان گفته اندما باید خود را با کشورهای منطقه مقایسه کنیم! ، کدام یک از کشورهای منطقه به غیر از ترکیه دارای احزاب قوی هستند تا ما از تجارب آنها بهره ببریم؟ یا حتی کدام یک از کشورهای منطقه دارای شبه دمکراسی هستند چه رسد به دمکراسی! کشورهای عربی که عمر اکثر آنها کمتر از 70 سال است چگونه قابل قیاس با ایران هستند؟

3. اگر قرار است ما گزارشات اطلاعات مرکزی امریکا و سایر سازمانهای آمریکایی را مورد توجه قرار دهیم باید به همه گزارشات آنها توجه کنیم نه آنهایی که به نفع ماست  و باید خود تحقیق و بررسی کنیم که حال کجا هستیم و آینده کجا خواهیم بود. و دیگر این که ما همیشه درهمه ابعاد در خاورمیانه (به جز اسراییل) جلوتر بوده ایم و کشورهای عربی ومنطقه اصلا" نباید ملاک ما برای توسعه باشد. ملاک ما حداقل سنگاپور، مالزی  باشد.

4 . این که می گویند در ایران حزب وجود ندارد به نظر من درست نیست، اگر چه مشکلات زیادی در انجام امور توسط احزاب وجود دارد ولی مگر وظیفه حزب چیست؟ کسب قدرت، آموزش کادرها برای انجام امور دولتی ، جامعه پذیری سیاسی، انتخاب کاندیدا ها و ....ولی از چند ویژگی حزب حداقل یک یا دوتای آن توسط احزاب در ایران صورت می گیرد. مگر در فرانسه که تعداد زیادی حزب وجود دارد همه دارای نماینده در پارلمان هستند؟

5. در آخر باید متذکر شوم و آن اینکه مباحثی که در ذیل مشکلات احزاب سیاسی در ایران مطرح می شود، به دور از هر گونه دیدگاه جناحی و حزبی است و تنها در راستای غنا و توسعه فرهنگ حزبی بعنوان یکی از پیش نیازهای توسعه دمکراسی در ایران مطرح می شود

در مطلب آینده به سیستم انتخابات در ایران پرداخته می شود.

 

مشکلات احزاب در ایران


در نظر دارم در چند بخش به بررسی مشکلات احزاب سیاسی در ایران و مقایسه آن با سایر کشورها بپردازم.

در باب مقدمه که آیا نیاز به احزاب وجود دارد یا نه؟ آن قدر این امر واضح و مبرهن است که نیاز به توضیح ضرورت وجود آن نیست، حتی کسانی که مخالف وجود احزاب هم هستند خود بدون کمک یک گروه یا سازمان قادر به دست یابی به قدرت نیستند، مگر می شود یک فرد بدون کمک دیگران، خود و برنامه هایش را به دیگران بنمایاند؟! همین گروه یا سازمان یا هر اسم دیگری که بر آن وانهیم میشود به آن حزب گفت.

ا. اقتصادی

در کشورهایی مانند آمریکا افراد به عضویت احزاب در می آیند و از بابت این عضویت حق عضویت می پردازند، در آمریکا حق عضویت اجباری نیست و درآمد اصلی احزاب در آمریکا از طریق حق عضویت نیست و احزاب با تکیه بر هدایای کارخانه ها و شرکتهای بزرگ، افراد متمول، بانکداران و... خود را از نظر اقتصادی تامین می کنند ولی در کشورهای اروپایی این گونه نیست، مثلا" در انگلستان، پرداخت حق عضویت بسیار دقیق و منظم می باشد و معمولا" توسط اتحادیه های کارگری که اعضاء آن به نوعی عضو حزب نیز می باشند از طرف خود اتحادیه مستقیما" پرداخت می شود یا در فرانسه اعضاء حزب هر ماه باید از بابت حق عضویت مبلغی را به حساب حزب واریز نمایند و رسید آن را دریافت کنند. اما در کشور ایران مردم تمایلی به پیوستن به احزاب را ندارند که دلایل آنرا بعدا" بیان خواهم نمود در نتیجه احزاب هیچ درآمدی نخواهند داشت، از طرف دیگر در ایران کارخانه های بزرگ و شرکتهای خصوصی قوی یا وجود ندارد یا دولتی می باشند که نه  تمایلی به کمک به احزاب دارند و نه احتیاجی به آن.در نتیجه احزاب قدرت مالیی ندارند که بتوانند کارکردهای خود را به منصه ظهور برسانند و معمولا" وابسته به قدرتهای دولتی در جهت انجام وظایف آنها می شوند.

 اما در کشورهای دیگر(که مانند کشور ما هستند) برای قدرت مند کردن احزاب و تامین نیازهای مالی آنها چه کار شده است؟ مثلا" دولت ترکیه برای احزاب بودجه تعیین کرده است و این جزء ردیف  بودجه های مصوب در مجلس است و دولت حق ندارد پس از تصویب مجلس در آن اعمال نظر یا نفوذ کند. در کشور ایران هم در یک دوره کوتاه در اواخر عمر دولت خاتمی ردیف بودجه برای احزاب در نظر گرفته شد و به آنها پرداخت می شد که در دوره احمدی نژاد آنرا از ردیف بودجه حذف کردند. به نظر من بهترین راه تامین بودجه احزاب در ایران، تامین نیازهای مالی آن از طریق بودجه هر ساله، به نسبت کسب کرسیهای پارلمانی می باشد.

ادامه دارد...